English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6115 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I've got to watch what I eat. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I've got to watch what I eat. U باید مواظب رژیمم باشم.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
so help me <idiom> U قسم می خورم
I cross my heart and hope to die. U به خدا قسم می خورم.
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
if i be U اگر باشم
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
if i were you U اگرمن جای شما باشم
I wI'll come tommorow if at all. U اگر آمدنی باشم فردا می آیم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
Look out! U مواظب باش !
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
to watch children U مواظب بچه ها بودن
Take care of yourself! U مواظب خودت باش !
to guard against danger مواظب خطر بودن
keep an eye on things. U مواظب جریان باش
Mind what you're doing! [Be careful!] U احتیاط کن [مواظب باش ] !
Watch the child ! U مواظب بچه باش !
Be careful ! U احتیاط کن ( مواظب باش )!
Be carful of your health . U متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
Watch your health! U مواظب سلامتی خودت باش!
Be careful not to burn the meat . U مواظب باش گوشت رانسوزانی
Be carfull not to breathe a word . U مواظب باش نفست درنیاید
Be carefull not to spI'll the food . U مواظب باش غذاهارانریزی زمین
Mind your head! U مواظب سرت باش! [که به جایی نخورد]
Watch yourself up on the roof. U مواظب خودت روی پشت بام باش.
Could you watch my bag [for me] until I get back? U آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] U خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
constants U آنچه تغییر نمیکند
constant U آنچه تغییر نمیکند
protective U آنچه حافظت میکند
producing U آنچه تولید میکند
auxiliaries U آنچه کمک میکند
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
lightweights U آنچه سنگین نیست
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
incoming U آنچه از خارج می آید
knowledge U آنچه دانسته است
contiguous U آنچه اثر می گذارد
authentic U آنچه درست است
auxiliary U آنچه کمک میکند
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
used U آنچه جدید نیست
biased U آنچه اریب دارد
unwanted U آنچه لازم نیست
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
exclusive U آنچه شامل نمیشود
lightweight U آنچه سنگین نیست
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
third U آنچه بعد از دومین می آید
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
significant U آنچه معنای مخصوصی دارد
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
significantly U آنچه معنای مخصوصی دارد
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
distant U آنچه در محلی قرار دارد
efficient U آنچه که خوب کار میکند
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
continual U آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristically U آنچه مخصوص یا ویژه است
computable U آنچه قابل محاسبه است
controllable U آنچه قابل کنترل است
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
extensible U آنچه قابل گسترش است
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
preformatted U آنچه فرمت شده باشد
removable U آنچه قابل جابجایی است
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
transportable U آنچه قابل حمل است
unedited U آنچه ویرایش نشده است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
chargeable U آنچه قابل شارژ است
alterable U آنچه قابل تغییر است
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
malfunction U آنچه کامل کار نکند
malfunction U آنچه درست کار نکند
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
malfunctions U آنچه درست کار نکند
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
variable U آنچه قابل تغییر است
variables U آنچه قابل تغییر است
residual U آنچه در پشت سر باقی می ماند
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
audible U آنچه قابل شنیدن است
clearer U آنچه به سادگی فهمیده میشود
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
flexible U آنچه قابل تغییر است
convertible U آنچه قابل تبدیل است
finished U آنچه کامل شده است
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
availability U آنچه به آسانی بدست آید
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
visible U آنچه قابل دیدن است
prior U آنچه قبلاگ رخ داده است
clearest U آنچه به سادگی فهمیده میشود
interchangeable U آنچه قابل تغییر است
identities U آنچه کسی یا چیزی است
identity U آنچه کسی یا چیزی است
roundest U آنچه در دایره حرکت میکند
requirements U آنچه مورد نیاز است
round U آنچه در دایره حرکت میکند
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
quantifiable U آنچه قابل شمارش است
approximating U آنچه تقریبا درست است
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
movable U آنچه قابل حرکت است
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
incompatible U ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
logical U آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
magnetic U آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
Except what is mentioned in paragraph 3. U باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
accessible U آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
accidental U آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
frequents U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
adjacent U آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
frequenting U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
payment on account آنچه علی الحساب پرداخت میشود
heuristic U آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
unique U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
frequent U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
uniquely U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
contents U محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
magnets U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnet U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
I spoke my mind. U آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
optional U آنچه قابل انتخاب شدن باشد
pre U آنچه قبلا توافق شده است
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
available U آنچه قابل دستیابی یا خرید است
erasable U آنچه قابل پاک شدن است
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
originals U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
original U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com